خسته شدم میخواهم در آغوش گرمت آرام گیرم
خسته شدم بس که از سرما لرزیدم....
خسته شدم بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم
زخم پاهایم به من میخندد
خسته شدم بس که تنها دویدم
اشک گونه هایم را پاک کن
و بر پیشانی ام بوسه بزن
میخواهم با تو گریه کنم
خسته شدم بس که تنها گریه کردم
میخواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم
و شانه هایت ر ا ببوسم
خسته شدم بس که تنها ایستادم
دوست دارم تا آخرین لحظه ی عمرم در کنارت باشم
اگر بروی بی تو یک ثانیه هم دوام نمی آورم
پس منو تنها نذار و فقط به خاطر خودمون پیشم بمون
نظرات شما عزیزان: